چگونگى رد غیبت

رد غیبت و دفاع از کسى که مورد غیبت قرار گرفته، باید با نوع غیبت متناسب، و جامع و کامل باشد. اگر عیب نفسانى فردى بازگو شده، مانند آن که گفته شده است: فلانى متکبر یا حسود است، پاسخ هم باید با آن متناسب باشد؛ همانند آن که به غیبت کننده گفته شود: تو چگونه از درون و باطن دیگرى آگاه شده‏اى؟! انسان به صورت معمول از رذایل نفسانى خودش نیز غافل است و آگاه نیست، پس چگونه مى‏تواند به رذیله‏اى از رذایل درونى دیگرى پى ببرد!؟

ممکن است او در پاسخ به کردار ظاهرى که گویاى صفات زشت درونى است، استناد کند؛ مانند آن که بگوید: فلان کس بخیل است؛ زیرا مال و ثروت دارد؛ ولى استفاده نمى‏کند. در جواب او باید گفت: از کجا مى‏دانى که او این گونه است؟ چه بسا او براى خودش استفاده نمى‏کند؛ اما به دیگران مى‏دهد.

اگر عیب درباره بدن و جسم شخص باشد، در پاسخ مى‏توان گفت: عیب آن است که نزد خداوند نقص به شمار رود. پروردگار عالم فقط نقص هاى روحى یا علمى‏را براى انسان عیب مى‏شمرد. چه بسا افرادى با نقص جسمانى پیش پروردگار محبوب ترین، و افرادى با وجود برخوردارى از سیما و اندامى‏مناسب، نزد خدا مبغوض ترین باشند.

گاه غیبت در زمینه امور دینى است که البته درباره گناهان راه توجیه باز است و مى‏توان رفتارى به ظاهر نادرست را بر شکل درستى حمل کرد؛ چون ممکن است عملى دو چهره داشته باشد: یکى چهره گناه، و دیگرى چهره غیر آن که گناه شمرده نمى‏شود؛ ولى اگر راهى براى توجیه وجود نداشته باشد و درباره عمل شخص، پشت سرش بدگویى کنند مى‏توان گفت که هر مؤمنى { غیر از پیشوایان معصوم (ع) } مى‏لغزد و ممکن است دستش به گناه آلوده شود؛ پس نمى‏توان بر او عیب گرفت؛ چرا که ممکن است توبه کند، و دیگران به دلیل غیبت کردن از او، دچار معصیت شده و موفق به توبه نشوند؛ در نتیجه روز قیامت، او پاک باشد و دیگران آلوده باشند.

اگر موقعیتى پیش آید که شنونده غیبت به هیچ شکلى بر رد آن قدرت نداشته باشد، باید راه هاى دیگرى را پیش بگیرد؛ مانند آن که بکوشد مسیر سخن را منحرف یا به گونه اى حرف را عوض کند. اگر باز هم نتوانست جلو این گناه را بگیرد، مجلس غیبت را ترک کند؛ اما اگر این هم ممکن نبود، مانند آن که در جایى زندانى بود و نمى‏توانست غیبت را رد کند یا از مجلس برخیزد، باید در دل، ناخشنود، و از این کار ناراضى باشد؛ چرا که اگر کسى از غیبت دیگرى راضى باشد و از این که عیوب او بازگو شده خرسند شود، بدون آن که خود در غیبت نقشى داشته باشد، گناه کار است.

حضرت صادق (ع) فرمود: الغیبه کفر و المستمع لها و الراضى بها مشرک.

غیبت کفر است و شنونده غیبت و راضى به آن مشرکند.

کفاره غیبت

توبه از گناهان واجب است و هر مسلمان باید بى درنگ از گناه خود پشیمان شده، توبه کند و اگر موفق به توبه نشود و از دنیا برود، در صحنه قیامت با گناهان بسیار خود رو به رو خواهد شد و هیچ گریزگاهى نخواهد داشت.

انسانى که غیبت مى‏کند، مرتکب گناهى بزرگ شده و بر او واجب است که بلافاصله توبه کند.

پیامبر اکرم (ص) فرمود: من اغتاب اخاه المسلم بطل صومه و نقض وضوؤه فان مات و هو کذلک مات و هو مستحل لما حرم الله.

هر کس از برادر مسلمانش غیبت کند، روزه اش باطل مى‏شود و وضویش از بین مى‏رود؛ پس اگر در این حالت بمیرد، در حالى مرده است که حلال شمرنده حرام الاهى است.


استحلال و استغفار

«استحلال» به این معنا است که شخص غیبت کننده، نزد کسى که از او غیبت کرده است برود و از او حلالیت بطلبد، و «استغفار» یعنى که شخص غیبت کننده پس از ارتکاب غیبت، از خداوند آمرزش بخواهد.

فقیهان درباره حکم «استحلال و استغفار» از غیبت، احتمال هایى را مطرح کرده اند؛ از جمله این که اگر بر «استحلال» مفسده اى مترتب نباشد و دشمنى و کدورتى پدید نیاورد یا آن را بیش تر نکند، باید انجام شود؛ اما اگر موجب مفسده اى شود، فرد فقط باید استغفار کند چه بسا اگر غیبت کننده به قصد طلب حلالیت، رفتار ناشایست خود را براى کسى که از او غیبت کرده، بازگوید، بذر دشمنى و کینه را در دل او بکارد. به هر حال، از نظر فقهى احتیاط آن است که از شخصى غیبت شده، استحلال کند تا توبه او مقبول افتد.

برخى فقیهان شرط قبولى توبه را استحلال مى‏دانند؛ بر این اساس، شخص غیبت کننده باید از کسى که غیبتش را کرده، حلالیت بطلبد و تا آن شخص او را نبخشاید، آمرزیده نمى‏شود.

از پیامبر گرامى(ص) نقل شده است: یا اباذر! ایاک و الغیبه و الغیبه لاتغفر حتى یغفرها صاحبها.

اى اباذر! از غیبت بپرهیز غیبت آمرزیده نمى‏شود، مگر این که شخص غیبت شده آن را ببخشد.

و اما صاحب الغیبه فیتوب فلایتوب الله علیه حتى یکون صاحبه الذى یحله.

غیبت کننده توبه مى‏کند خداوند توبه او را نمى‏پذیرد تا شخص غیبت شده، او را ببخشد.

در بعضى روایات آمده است که خداوند، مؤمنى را پس از توبه عذاب نمى‏کند، مگر دو کس را که یکى از آن دو، غیبت کننده است، و این شاید درباره غیبت کننده اى باشد که غیبت شونده از او نگذشته است.

در روایات دیگر، نه تنها قبولى توبه با عفو و حلالیت رابطه مستقیم دارد، بلکه قبولى اعمال نیک انسان نیز به حلال کردن کسى که از او غیبت شده، وابسته است.

رسول گرامى(ص) می فرماید: من اغتاب مسلما او مسلمه، لم یقبل الله تعالى صلاته و لا صیامه اربعین یوما و لیله الا ان یغفر له صاحبه.

کسى که از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند، خداوند نماز و روزه اش را تا چهل روز و شب نمی ‏پذیرد، مگر این که فرد غیبت شده او را ببخشد.

این روایت به آن معنا است که عبادت هاى او سازندگى ندارد و در او نورانیتى پدید نمى‏آورد، نه آن که تکلیف نماز و روزه از گردن او ساقط شده باشد.

در روایات دیگرى عنوان شده است که باید براى شخص غیبت شونده، از درگاه خداوند آمرزش طلبید، یعنى غیبت کننده در برابر غیبتى که از او کرده، باید برایش دعا کند.

از حضرت صادق (ع) نقل شده است: سئل النبى (ص): ما کفاره الاغتیاب؟ قال: تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته.

از پیامبر اکرم (ص) پرسیده شد: کفاره غیبت چیست؟ فرمود: این که هرگاه غیبت شده را به یادآورى، برایش از خداوند آمرزش بخواهی.

من ظلم احدا ففاته فلیستغفر الله کلما ذکره فانه کفاره له.

کسى که حق دیگرى را به ستم پایمال کند، هرگاه او را به یاد مى‏آورد، از خداوند متعالى برایش آمرزش بطلبد، همانا این، کفاره گناه او است.

کفاره غیبت از دیدگاه اخلاقی

یکى از حقوق برادرى ایمانى این است که مؤمن، ازخواهر یا برادر مؤمنش غیبت نکند و اگر غیبت کرد، حق آن‏را پایمال کرده است و در نتیجه، حقى اخلاقى از سوى غیبت شونده بر عهده اش خواهد آمد.

در این زمینه نیز روایاتى وجود دارد:

حضرت رضا (ع) مى‏فرماید: حق المومن على المومن و لایغتابه.

حق مؤمن بر مؤمن این است که از او غیبت نکند.

رسول خدا (ص) فرمود: للمؤمن على المؤمن سبعه حقوق واجبه من الله عز و جل و ان یحرم غیبته.

براى هر مؤمن در برابر مؤمن دیگر، هفت حق واجب از سوى خداوند عز و جل وجود دارد أ و یکى از آن‏ها حرمت غیبت از او است.

امام صادق (ع) فرمود: للمسلم على اخیه ثلاثون حقا لابراءه منها الا بالاداء او العفو ان احدکم لیدع من حقوق اخیه شیئا فیطالبه به یوم القیامه فیقضى له و علیه.

مسلمان بر گردن برادرش سى حق دارد که هیچ رهایى از آن‏ها نیست، مگر آن که صاحب حق او را ببخشاید. همانا هر یک از شما که چیزى از حقوق برادرش را نادیده بگیرد، آن برادر در روز قیامت از او خواهد طلبید؛ پس به ضرر او و به سود آن برادر حکم مى‏شود.

حق مؤمن این است که از او غیبت نشود، پس اگر حق او از بین برود، یا باید حقش ادا شود یا عفو کند.

نکته اخلاقى در مسأله درخواست حلالیت از غیبت شده، این است که وقتى انسان از برادر خود غیبت مى‏کند، نفسش سرکش مى‏شود و دیگرى را کوچک مى‏شمرد و درخواست گذشت، خود نوعى تحقیر نفس است و عذرخواهی، به نوعى جلو شرارت هاى نفس را مى‏گیرد یا آن را سرکوب مى‏کند.

با توجه به روایات پیش گفته، دانشمندان علم اخلاق معتقدند که به لحاظ حقوق اخلاقی، اگر شخصى از کسى که با او رابطه ایمانى دارد، غیبت کرد، در صورت دسترس داشتن به او و به وجود نیامدن دشمنى و کینه و هرگونه مفسده دیگر، شایسته است درخواست گذشت کند تا برایش جنبه سازندگى و سرکوب نفس داشته باشد؛ ولى اگر غیبت شده در دسترس نیست یا بر بازگفتن آن مفسده اى مترتب است، بهتر است از درگاه خداوند آمرزش بطلبد، و اگر او را در عبادت هایش شریک کند، براى جبران گناهش، اثر بیش ترى دارد.

طلب آمرزش، براى انسان، نیکى به همراه دارد و از سرکشى نفس او جلوگیرى می کند.

http://towhidonline.com/wp-content/uploads/images-22.jpg