http://media.rasanews.ir/Original/1394/02/16/IMAGE635665274249688349.jpg

نه از خاک فروتریم، که بستر رویش نشویم، و نه از دانه کمتریم، که نروییم و نشکفیم. از ما به عنوان بشر، خواسته اند که با شناخت «قدر» خویش، «تقدیر» را در مسیر سعادت و صلاح خویش رقم زنیم. ولى چگونه؟
پیمودن راه پرسنگلاخ و پرپیچ و خم و پرخوف و خطر «تهذیب نفس» و «خودسازى»، هم معرفت مى طلبد، هم همّت، هم همراه، هم راهنما.
شناخت دردهاى درونى و درمان آن ها، نیز آشنایى با رذایل اخلاقى و زدودن آن ها و معرفتِ فضایل اخلاقى و تقویت آن ها، از جمله این «راه شناسى» هاست.
تا کسى درد را نشناسد، چگونه درمانش خواهد کرد؟ و تا کسى نفس و عوالم تو در توى آن را نشناسد، چگونه به بالنده ساختن و پیراستن و رشد دادن آن توفیق خواهد یافت؟ مگر نه این که شناخت درد، نیمى از درمان است؟ به خصوص دردهاى روحى و امراض درونى و کژى هاى اخلاقى که بسى حساس تر، ظریف تر، پنهان تر و صعب العلاج تر است، نیاز به مربى و راهنما در آن ها بیشتر احساس مى شود و «طى این مرحله، بى همرهى خضر»، چه بسا سالک و پوینده را به «ظلمات» بکشاند.

ادامه مطلب

لوح دل و دفتر جان، صاف و شفاف و نقش پذیر است. دوستى ها و انس گرفتن ها نیز اثر گذار و نقش نگار. و... یادمان نرود که گرایش نفس انسان به شر و گناه و بى قیدى، آسان تر، بى مانع تر و پر شتاب تر است. گفته اند که: فراهم آوردن فضایل اخلاقى، مانند فرا رفتن به قله هاست و کسب رذایل، همچون سرازیر شدن از بلندى و آن دشوار است و این آسان. آن نیاز به تلاش و مقاومت و ایستادگى دارد، این خود به خود انجام پذیر است و نیازى به قوّه قهریه نیست.
آن جهاد است، این قعود. آن برخاستن است، این نشستن. آن فشار فوّاره است، این چکیدن قطره.

مگر نه این که نشستن و حرف هاى بى محتوا و پوچ زدن و غیبت کردن و شوخى هاى بى ثمر، با نفس انسان هماهنگ و دمسازتر است، اما کنترل زبان از بیهوده گویى، بستن گوش از شنیدن غیبت و لغویّات و حرف هاى حرام و بستن دهان از بهتان، دشوار است؟ این، شاهد همان دشوارى در طریق جنت است. بهشت هم در پى تحمل همین دشوارى هاست. فضیلت هم ثمره همین گونه «مجاهده با نفس» است.
رفتن به سوى گناه و نفسانیات، حرکت در مسیر باد و شنا در جهت موافق رود است. اما... مجاهده، پرهیز، کنترل، تقوا، مراقبت و کفّ نفس، تلاشى عظیم را مى طلبد و ایستادن رو در روى امواج را و حرکت در جهت مخالف آب را، و تحمل صولت و شدت طوفان را. قله پیمایى دشوار است و رفتن به سمت سرازیرى و دره، آسان.

رسیدن به قلّه کمالات و ملکات متعالیه هم، دست کمى از صعود به قلّه ندارد و «فتح قلّه کمال» در سایه رنج ها و زحمت هاى جانکاهى است که در طول عمر باید داشت.
تمرین و ممارست، همان گونه که در ورزش هاى بدنى براى تندرستى و نشاط جسمى لازم است، در مسیر «تربیت روح» هم ضرورى است. براى سلامت روح و عافیت جان و تقویت صفات نیک هم باید تمرین اخلاقى و ریاضت نفسانى داشت، تا آن ملکه هاى فضیلت و اخلاق، حفظ شود و رشد یابد.

هیچ کس نیست که نخواهد خوب و پاک و مهذب باشد، ولى عمده دشوارى در اراده جدّى نسبت به این موضوع و داشتن برنامه براى پاک زیستى و تهذیب نفس است.
خیلى ها پیش از «شناخت نفس» مى خواهند به اصلاح و تهذیب آن بپردازند، که نمى توانند. خیلى ها هم «درد»ها را نمى شناسند تا درمان کنند. باید درد را «درد» دانست تا به فکر مداوا بود. اگر کسى نپذیرد که بیمار است، چگونه انگیزه مداوا پیدا خواهد کرد؟
گناه نوعى بیمارى روحى است. همه رذایل اخلاقى نشانه گرفتارى روح آدمى به ویروس هاى خطرناک اخلاقى است. نیّت فاسد، عمل فاسد در پى دارد و از درون آلوده، کارهاى ناشایست بروز مى کند. مثلاً تکبر، عُجب، ریا، حسد، تعصب، عناد، بخل، غرور، نمونه هایى از این بیمارى هاست.
درد بزرگ تر از خود این بیمارى ها، «احساس نکردن درد»، یا «درد نداشتن» این بیمارى هاست. اگر حسن نکنیم که مریضیم، به پزشک هم مراجعه نمى کنیم و چه خسارتى از این بالاتر؟!
شیوه ابلیس، پنهان کردن درد و سرپوش گذاشتن روى مرض روحى و کتمان بیمارى اخلاقى بشر است، تا به فکر اصلاح نفس نیفتد و پیوسته به عنوان طعمه اى در اختیار شیطان بماند. اصلاح نفس، پس از شناخت نفس و رذایلى است که به عنوان «طعمه ابلیس» در روح و جان ما ریشه مى دواند. باید دقیق تر به خودمان بنگریم و ارزیاب نیّات و اعمال و روحیات خویش باشیم.
تا دل و درون پاک نشود و وجود ما صیقل نخورد، فروغ «معرفه اللّه » هم بر آن نخواهد تابید.
وقتى غبارى از رذایل بر چهره جانمان نشسته و حجاب غفلت بر سراچه جانمان آویخته است، چه انتظارى که آن «شهود»ها و «جلوه»ها دست دهد و آن «علم الیقین»ها حاصل آید؟
فرشته معرفت، هرگز در خانه دل و در مأواى قلبى که جایگاه خوک شهوت و گرگ کینه و سگ هار غضب است، فرود نمى آید. این مرحله، جهاد با نفس مى طلبد.
اگر دل را از غرور و عجب و خودخواهى و خودبینى پاک کنیم، زمینه ساز تابش آن نور خواهیم بود. آلودگى درونى، غبار چهره جان است.
آینه غبار گرفته، چهره اى تیره و غیر شفاف نشانتان مى دهد. راهى نیست جز زدودن گرد و غبار از سیماى آینه، تا بتواند جلوه گاه نور گردد.

قدرت اراده و انتخاب، مى تواند معجزه کند، به شرط آن که انسان از این نعمت الهى و ودیعه ربّانى بهره شایسته ببرد و بذر وجود را به برگ و بار بنشاند.
مى دانیم که خشم و غضب، قابل کنترل است و جایگزین آن «حلم» است.
شهوت و غریزه جنسى را هم مى توان با تقوا مهار کرد و به «عفاف» رسید.
حرص و طمع را هم مى توان با مناعت طبع به بند کشید و بر اریکه «قناعت» تکیه زد.
بخل و حسد را هم مى توان درمان کرد و از دام دنیازدگى رست.
نفس سرکش را هم مى توان رام ساخت و به جاى «اسیر نفس» شدن، «امیر نفس» شد.
دل هم مى تواند خانه یک دلبر باشد و اسیر یک محبت شود. مى توان به جاى همه ترس ها، فقط «ترس از خدا» را نشاند و به جاى همه امیدها تنها «امید به خدا» را داشت و بین دو حالت خوف و رجا چنان زیست که نه آن یأس آورد و نه این غرور.
با «محاسبه» و «مراقبه» مى توان بر عملکرد خویش نظارت داشت و از غفلت رها شد. مى توان تفکر و ذکر یاد خدا را همچون مشعلى فروزان در راه تاریک و پر خطر زندگى فراراه گرفت. مى توان از نیمه راه فساد و بدى برگشت. مى توان از «پل توبه» عبور کرد و به «وادى رحمت» قدم گذاشت.
این همه «مى توان» و «مى شود» پیش روى ماست. ولى با کدام نیرو باید این گزینه ها را به جاى تیرگى و معصیت و غفلت و غرور و ریا و یأس و دنیازدگى و حرص برگزید؟ شناختِ «ارزش وجودى» به انسان این توان را مى بخشد که خود را به تباهى نکشد و به پستى تن ندهد. هیچ کس هم به اندازه خود انسان، مسؤول خودسازى و تهذیب درون نیست.

قم ـ جواد محدثى